قطعا یکی از آرزو هام اینه که شب ها
بدون دغدغه
بیدار بمونم.....
.
.
.
.
.
.
.
← :(
هنوز دارم روی اون قانون هر روز یک اشتباه تمرکز میکنم
.
.
.
.
.
.
.
←خیلی پایبند و مصمم داره ب حیاتش ادامه میده
← منم بیخیال نشستم هیچ کار نمیکنم
امروز بعد از مدتها دلگیر شدنمو به رو آوردم
.
.
.
.
.
.
.
← شناخت حاصل شد
← بهرتین آدمای اطراف ما کسایی هستن ک کمتر از همه سعی در کشف منو زندگیم دارن...
یه قانون ظالمانه ای توسط کوتاه های من بر زندگی من روا داشته شده
ب اسم
"هر روز یک اشتباه"
یعنی اصلا یادم نمیاد اخیرا روزی وجود داشته باشه که بدون اشتباه گذشته باشه
.
.
.
.
.
.
← یکی از راههای اشتباه نکردن دور سازی زمینه هاشه
← سخته ولی نتیجه ی خوب آخرش مهمه
← خدا توی قرآن میگه ما انسان رو در رنج آفریدیم
← من ترجیح میدم سهم رنج من این باشه :)
"هر دو راه را به اون نشان دادیم"
"ولی نخواست از گردنه بالا برود" ( فک کنم مثلا گردنه های سخت زندگی....)
"و تو چه چیز میدانی ک گردنه چیست؟"
"بنده ای را آزاد کردن"
"یا در روز گرسنگی طعام دادن"
میگه در روز گرسنگی طعام دادن
نمیگه در روز سیری طعام دادن
میگه هنر اینه ک گرسنت باشه و ببخشی
میگه چراغی ک ب خانه رواس ب مسجد حرام نیست
حضرت علی سه تا نون داشت، سه تاشو میداد به سائل
نمیگفت چراغی ک ب خانه رواس ب مسجد حرام است
نمیگفت
.
.
.
.
.
.
.
.
← با ضرب المثلا میونه ی خوبی ندارم
← از واژه ی فقیر هم خوشم نمیاد
← نمیدونم چرا
← منبعش سوره ی بلد
اینکه هی میام ی چیزی بنویسم یادم میره
خر است.
.
.
.
.
.
.
← اینکه من دلداری دادن بلد نیستم خرتر است
← خود خرتر :|
مهم تر از پیروز شدن
پیروز موندنه
.
.
.
.
.
.
← مهم تر از عمل کردن،پای عمل مونده
← زیر عمل دووم اوردنم خوبه :(
ما یا شاید من
زیاد ناراحت نمیشم
مگر اینکه مرتکب اشتباه بزرگی شده باشم
.
.
.
.
.
← :(
← :(((((((
از وقتی تصمیم گرفتم شبا زود بخوابم
اون آرامش شب و سکوتش
تبدیل شده به وحشت
.
.
.
.
+ ساعت چهار صبح و من شب بدی ساختم
+ شب خیلی بدی
o_O
یعنی این حسِ سیرِ نزولیِ نمودارِ زیباییِ کافه هایِ این وبلاگ، بر اساسِ گذرِ شماره،تا 251 تنها ب دلیلِ القایِ حسِ خوبِ عددِ مضربِ صد، ادامه خواهد داشت؟؟؟؟!!!!
یعنی واقعا اتو این هیری ویری چی میگه این؟؟؟
فازش چیه؟؟؟
.
.
.
.
.
.
← حس بی معنیه بی منطق مسخره ی بی نمک :|
باس ب خودمون سخت بگیریم
تا بتونیم راحت زندگی کنیم
.
.
.
.
.
← اینو ی بار دیگه گفته بودم ب گمونم
← من آرامش وجدان روح و قلب رو ترجیح میدم
تغییر زیادی توی ظاهر وبلاگ ایجاد نشد
اما من زیاد وقت گذاشتم
و این باعث میشه وبلاگو دوست تر داشته باشم
و من اینو نمیخوام
.
.
.
.
.
.
← دوستای خوب، خیلی خوبن
← براتون آرزوشون میکنم
یه مدت نسبتا طوالانی هست ک لذت بخش ترین لحظات زندگیم سکوت و سیاهی آخر شبه
ی مدت نسبتا کوتاهی هست که تصمیم گرفتم شبا زودتر بخوابم
.
.
.
.
.
.
← و این دومین تصمیم دردناکه من خواهد بود
← مهم نی.. انجامش میدم
بهترین دوستای من
کسیایی هستن که بین منو اونا
واژه هایی مث عزیزم و گلم و عشقم و نازم و غیره و ذلک.... کمتر از بقیه و خیلی کمتر از بقیه ردو بدل میشه
.
.
.
.
.
← اصلا خوشم نمیاد ازین واژه ها
← این پست رو صرفا به خاطر اسمش دوست دارم
← شاید چون 200 عدد رند و دوست داشتنیی هست
← شاید هم برای القای حسی ک انگار هر صد سال ی بار ب این اعداد برمیخورم :|
← =! ->
اگه این خلاصه ی خاطره ای باشه ک نشد بنویسم
.
.
.
.
.
← نتیجش اینه که تو روی کسایی ک حرف حساب دارید باهاشون.... خیلی نخندید...پرو میشن :|
اصلا نمیشه من ی روز مث آدم زندگی کنم
یه روزم حواسم ب کارام هس
ی چیزی باس بیاد خرابش کنه
.
.
.
.
.
.
← عذاب جدان :((
امروز برای اولین بار
از تلاش دست کشیدم
کار اشتباهی کردم
اگه ادامه میدادم قطعا موفق میشدم
.
.
.
.
.
.
← احتمالا نا امیدی نبوده... خستگی بوده :(