9.56E2

خودت حواست نیست که فک میکنی خیلی کسی هستی :)

.

.

.

.

.

-‹ خودم حواسم نیست

9.55E2

حالم ک خوبه

هورمونای مربوط ب عشق و عاشقیم فعال ترن

.

.

.

.

.

.

-› منظور از حال خوب حالیست که افتضاح نباشد

-› الان باید خوب باشم از حال خوبم یا بد

-› میگه زندگی‌ یکم پیچیده تر از شعارای پشت کامیوناس

-› من خودمو توی یک قدمیه رویاهام میبینم

-› فقط باید خودم یاریم کنه

-› منم از واژه رویا خوشم نمیاد جایگزین بهتری پیدا نکردم

-› حالا غصه ی کدوم غممو بخورم یا از کدوم خوشحالیم شاد باشم؟

9.54E2

اخرین پناهگاهم

فراموش کردن بود

وقتی یادم میاد ازشون ب هر دلیلی

میفهمم ک چقدر خاطرات تلخ خاک گرفته چقدر احساسات زنده به گور شده چقد ثانیه هایی دارم ک یه لحظه به یاد آوردنشون اعماق وجودمو ب آتیش میکشونه

ک چقدر حرفه ای شدم..

.

.

.

.

.

.

-› و باید از دروغی که خودمو توش گم کردم خوشحال باشم یا ناراحت

9.53E2

ما تغییر میکنیم و بزرگ میشیم

و هیچ الزامی نداره ک همه شاهد این تغییرات باشن

.

.

.

.

.

.

← الان دارم ب ی موضو خاص فک میکنم

← و اینکه این alt+27 رو دوست دارم :)

9.52E2

از جمله بزرگترین مشکلاتم اینه ک وسط دعوا خندم میگیره

بعد طرف فک میکنه شوخی دارم باهاش

.

.

.

.

.

.

.

.

-› ناراحتیام جدی گرفته نمیشه ://

9.51E2

بعضی وقتا میخوام توی یه دروغ قشنگ غرق شم..

اما می‌ایستم توی همین نقطه ای که هستم 

9.5E2

مثل کسی که میخواد برا چند دقیقه فراموش کردن دردای دنیا

پناه ببره به توهمات مواد

.

.

.

.

.

.

-› میخوام پناه ببرم به آدما

-› ی ذره با دوز پایین تر

-› شایدم یکم بیشتر از ی ذره

-› اما یه چی تو همین مایه ها

9.49E2

اونی ک فقط غریزشو دنبال می‌کنه

یکی تویی

یکی حیوون 

.

.

.

.

.

.

-› اینجا نیس مخاطبش

-› اخ چ پلید میشم بضی وقتا

9.48E2

مثلا امروز تشنم بود

نزاشتم بره آب بیاره

.

.

.

.

.

.

-› میفهمی؟

9.47E2

دوس داشتن آدما هم معضلیه ها

9.46E2

همش شده بچه بازی

9.45E2

با تکه تکه های دلم دوست دارمت...

.

.

.

.

.

-› گفته بودم؟؟

-› :))

-› بعد تر نوشت: گفته بودم آدما سطحی ترین و دم دست ترین برداشتی ک میتونن و از رفتار افراد دارن

-› پس درمورد مخاطبش فکر نکنید :)

9.44E2

جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار

9.43E2

الان ک حالم خوبه میفهمم اونموقع ها ک خوب نبود حالم تو چه شرایطی قرار داشتم..

9.42E2

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

9.41E2

میخام بش بگم یا از دینت مطمئن باش و بهش عشق بورز

یا طردش کن و خودتو اسلامو نجات بده

9.4E2

میخوام بنویسم این احوالاتو..

9.39E2

.

.

.

.

.

‌.

.

.

.

-› چرا سگای اینجا صدای مرغ میدن؟

9.38E2

کی میرسه اون روزایی ک بنویسمشون..

9.37E2

میگه وقتی ازم میپرسن مرز موسیقی حلال و حروم چیه

انگار ازم میپرسن بعد ازینکه بستنیو خوردیم چوبشو چند بار بلیسیم!!

.

.

.

.

.

.

.

-› سلسله مباحث راه های رسیدن به نشاط زندگی آقای پناهیان

ما چاره ای نداریم جز اینکه پناه ببریم به آغوش خدا