داشتم با یه بچه ی کوچیک بازی میکردم

وسط بازی یهو پرسید

دوست داشتن با دوست بودن فرق داره

موندم

.

.

.

.

.

← نباید داشته باشه... ولی متاسفانه داره :(

← هنوزم توی اون خویش تن داری چند ماه پیشم

← خیلی چیزا یاد گرفتم

← یسریاشون سخته ... اما خب خوبه

میگن خوشبخصی وصولی نی حصولیه

نه وصولی هم هست

الان شرایط فراهم نیست برای فراهم کردن شرایط خوشبختی

.

.

.

.

.

← امان از کسایی که حواس منو پرت میکنن...

← انشاءالله

"دل امیرالمؤمنین پُر از غم است امّا اراده‌ی او و همّت او مطلقاً کاستی نگرفته است؛ این درس است برای من و شما. گاهی دل از غم مالامال میشود -از این قبیل قضایا در زندگی انسان هست؛ چه زندگی فردی، چه زندگی اجتماعی- امّا عزم و اراده باید راسخ بماند، گام باید محکم برداشته بشود؛ غمهایی هست که کوه‌ها را میشکند، [ولی‌] انسانِ مؤمن را نمیتواند بشکند؛ راه را باید ادامه داد."

.

.

.

.

← صحبتهای رهبری دیدار با مردم نجف آباد اسفند 1394

←....

گاهی اوقات به بزرگترین تصمیاتی که گرفتم هم شک میکنم....

فقط میدونم که باید بیشتر فکر کنم... خیلی بیشتر...

.

.

.

.

.

.

← معمولا داده ها رو فراموش میکنم اما نتایج از ذهنم نمیره و این شاید دلیل حال ناخوش اینروز های من باشه که دلیل قطعیش رو احساس میکنم که نمیدونم...

فهمیدم که..

خیلی ترسو ام

خیلی ترسو تر از ریسک کردن

ترسو تر از شکست خوردن

ترسو تر از شکستن..

ترسو تر از باختن...

.

.

.

.

.

← وقتی پای دل میاد وسط

← من میشم یه دختر بز دل ترسو

← خیلی ترسو.... خیلی ترسو تر ازونی که بقیه میبینن....

احتمالا برای من دورسازیِ زمینه یِ انجامِ اشتباهاتِ کوچیکِ قابلِ برگشت، نمیتونه باعث تحقق هدف بشه

انگار باس... زمینه هاش باشه و من خویش تن داری کنم

انگار اینجوری بیشتر نتیجه میده

از هر چهارچوب یا چهارچوب مانندی که به جز درون خودم و خدا خلق شده باشه... بیزارم

و این حتمالا دلیل این ویژگی غیر معموله...

.

.

.

.

.

.

← O_o

شاید لذت تنهایی به دلیل برتری بد نسبت ب بدتر باشه

و احتمالا چیزی خواهد بود برای بهترین بودن....

.

.

.

.

.

← انشاءالله

← و اینکه... امیدوارم

ی جا نوشته بود ی زن هیچوق نباید بیکار باشه همیشه باید کاری برای انجام دادن داشته باشه چون به محض اینکه بیکار میشه به عشق فکر میکنه....

خب

احتمالا

راست میگفت

رفتم ی تست روانشناسی بدم

فهمیدم هیچی از خودم نمیدونم

:(

چرا یه نفر باید از دوست داشتن و ابراز اون بترسه؟!

الان دیگه احساس میکنم حتی عشق هم برای دنیا خوب نیست....

تا وقتی خدا هست ی حسی شبیه خیانت هست عاشق غیر شدن

من حس میکنم

حس شخصی... بر اسا تجربه های شخصی

:(

.

.

.

.

← الان دیگه حس عجیبی دارم...

+ یکم بگذره دلت تنگ میشه پا میشی میای

-  بحث دلتنگی نیست بحث بی حوصلگیه

..

.

.

.

.

.

.

عموما حوصله ی خوندن پست های بیشتر از 5 خط نیست

مگر تحت شرایطی

حوصله ی خیلی چیز ها نیست.... خیلی چیز ها

خیلی بیشتر از حالت معمولی خستم

نمیدونم چرا

عیبی نداره....

:(

.

.

.

.

.

← اینجا هیچ فایده نداشته باشه این فاییده رو داره که راحت ناراحتیمو ابراز کنم

ترک کردن اشتباهات کوچیک احتمالا سخت تر از ترک کردن اشتباهات بزرگه

آدم هی خودشو واس انجم دادنش توجیه میکنه

سختی هارم سخت تحمل میکنه...

مثلا آخرش اینهمه سختی واس این اشتباه به این کوچیکی؟؟

.

.

.

.

.

.

← میدونم درستش همینه...

← ولی خیلی سخته

التماس دعا

+ چرا ناخوناتو نمیگیری؟

- سوهان ناخون ندارم

+ خب با ناخونگیر بگیر

- |||||||||:

.

.

.

.

.

.

.

← :))))

یه قانونی هست میگه

وقتی هندزفری تو گوشتونه ترجیحا در بحث شرکت نکنید |:

.

.

.

.

.

.

.

.

← وسط خنده هام... داشت اشکم درمیومد :(

← :((((

+ پاشو

- پاعم

+ پاترشو

.

.

.

.

.

.

.

← نسخه ی جدید تر پست پایینی

← نگفتم "وقتی دوستم میخواد منو از خواب بیدار کنه" :)

+ بپاش

- پاشیدم

+ بپاش تر

.

.

.

.

.

.

← :)

.

.

.

.

.

.

.

.

.

← بدون ایشون، محال بود دووم بیارم