4.829E3

این بار

4.961E3

اره یسری شهاب سنگ از ذهنم رد میشن،ویران گر! ولی وقتی رد میشن میدخشن و من بهشون نگاه میکنم. با اینکه بهشون نگاه میکنم، با اینکه از توی آسمون ذهنم رد میشن مشکل دارم و خدا کمکم کنه..

4.96E3

من اون آدم خوبه نیستم. من اونیم که دو روز دیگه وقتی داره پیامبر زندگیمو ورق میزنه وقتی خانوادم میبینن، یسری نقطه ها هست که ازشون شرمنده میشم. در حد گم و گور شدن. من اون ادم خوبه نیستم و یسری تقاط تاریک ناپیدا دارم مثل سیاهچاله، دور، وسیع، عمیق و پر قدرت و تازه فهمیدم شت، من اینا رو داشتم!

4.959E3

طرف عکس پروفایلش با علی داییه. بعد توی چت اون جایی که میخواد بگه ممنون، یه استیکر فرستاده که یه عکس دیگه با علی داییه و روش text نوشته ممنون!

.

.

.

-› با خودت اینکارو نکن پسر عمه!

4.956E3

همچنان در حال بهبود کیفیت زندگی

آماده اون لحظه ایم که قراره استاپ بخورم

.

.

.

.

-› اینطور به نظر میرسه. بزرگ ترین شکست هایی که میتونستم رو خوردم. عزیزانم رو از دست دادم. از جامعه اطرافم طرد شدم و واقعا چی قراره اوضاعم رو از اون روز ها بدتر کنه؟ 

4.954E3

برنامه هام رو روی بهینه ترین حالتی که تا حالا داشتم تنظیم کردم. خیلی از کارایی که دلم میخواسته انجام بدم رو توی امسال استارت زدم و دارم انجام میدم. میتونم با وجود مشغله های گوناگون فکر آزاد داشته باشم میتونم از فیل شدن نترسم و فقط به مسیرم ادامه بدم
.

.
.
.

-> این

-> البته به همین سادگی که من توی سه خط نوشتم نبوده.

4.951E3

گناه های کوچیک دست و پاتو توی معرکه های بزرگ میلرزونن

4.95E3

گشتن دنبال کسی که همیشه شما رو درک کنه یه افسانه است. یه دروغه. اون چیزی که واقعیت داره اینه که شما دستتون‌ رو میدید به هم و قدم قدم همدیگه رو یاد میگیرید. همدیگه رو میفهمید. جرعه جرعه زندگی رو برای هم شیرین میکنید. باهم حرف میزنید. سکوت میکنید. میرنجید و میخندید و هر روز آجر روی آجر میزارید و زندگی میسازید. رابطه کشف کردنی نیست، پیدا کردنی نیست. رابطه ساختنیه و هیچ معجزه ای وجود نداره.

4.949E3

توی یه سناریو اون موقعی با پارتنرت میری زیر یه سقف که پر از شوق و هیجان هستی. این هیجان و شور، همه چالش ها و ناهماهنگی های طبیعی ابتدای راه رو براتون هموار میکنه. براتون قابل تحمل میکنه. براتون گذرا و شیرین میکنه.

و توی سناریوی دوم موقعی با پارتنرت میری زیر یه سقف که همه شور و هیجان و نشاط ابتدای رابطه رو چند سال پیش پشت سر گذاشتید. حالا چه نیرویی قراره شما رو توی چالش های ابتدای زندگی مشترک بانشاط نگه داره؟ هیچی!

4.948E3

اره خلاصه این روزا چند باری به مرگ فکر میکنم و ببین خوف و تقوا تاب میخورم. بین یأس و ایمان. بین اندوه و بزرگواری. بین زمین و اسمان.

4.947E3

چه بسیار فعالین حوزه آی تی رو دیدم که همه سایتایی که تحریم بودیم رو فکر میکردن فیلتره!

4.946E3

یکی از چالشایی گه هر چند وقت یکبار باهاش مواجه میشم، رد شدن از نون خامه‌ای که شیطون نشونم میده است، در حالی که سعی میکنم به خدا نگاه کنم که عقب تر آغوشش رو برام باز کرده..

.

.

.

-› وقتی شیطون یه نون خامه ای به من نشون میده من قشنگ میتونم طعمش رو زیر زبونم حس کنم و برای همین خیلی سخته... خیلی سخته

4.945E3

عدالت، به کسایی که به چیزی عقیده دارن (ولو اون حقیقت داشته باشه یا نه) و پای این عقیدشون پذیرش اجتماعیشون رو از دست میدن خیلی بدهکاره...

.

.

.

.

-› ر. عزیزم سرت رو بالا بگیر و افتخار کن. نبینم زبان بدنت از عدم اعتماد به نفس حرف بزنه!

4.943E3

امروز که داشتم گوشه سرامیک رو دستمال میکشیدم فکر میکردم بیام بهتون بگم من که هر چی میگم «درِ دلتون رو روی کسی که پای قلبتون مهر و امضا نزده باز نکنید» فاییده نداره، فقط براتون دعا میکنم گیر ادم ناجور نیافتید..

.

.

.

-› بعضی وقتا فکر میکنم من اگه مسلمون نبودم و توی روابطم با مردا محدوده خاصی نداشتم خب روزا بهم خوش میگذشت، ولی هرگز شبای به این آرومی رو نداشتم.

4.94E3

ما داریم چیکار میکنیم؟
کار خاصی نمیکنیم در واقع. ما یه تیم برنامه نویسی هستیم. کنارش یه تیم فرهنگی هستیم و کنارش یه گروه خیریه. هر سه جدا. من دومی رو خیلی دوست دارم. سومی و بعد اولی که عاشقشم. 

4.9391E3

روزا چطور میگذره؟ آینده ترسناکه؟ آره. اگه بهش فکر نکنم خوب میگذره اما اگه بهش فکر کنم با دلواپسی. با اضطراب. بابا همیشه میگفت «شروعش کن اگه شد شد نشد میشه مثل اولش» اما خب خیلی هم اینطور نیست. وقتی توی شیب رو به بالا حرکت میکنی. اگه نشه. اگه سقوط کنی احتمال داره خورد شی.

روزا چطور میگذره؟ اگه به آینده فکر نکنم بی نهایت لذت بخش و شیرین میگذره.

.

.

.

> راحته؟ دوشواری زیاد داره.

> مهم ترین مولفه ای که فکر میکنی باید داشته باشی: سعه صدر

> سخت ترین قسمتش: هندل کردن اکتیویتی آدما وقتی هنوز هدف نهایی واضح نشده. هر کی یه سمتی میره همه پر شور :)

4.937E3

توی اون فهرست ChatGPT
وقتی باهاش صحبت میکنیم خودش یسری عنوان برای گفت و گو ها مینویسه

حالا عنوان های من چی بود؟

.

ست نشدن DNS در کلودفلر

رفع خطای Key is invalid در هاست

فیلتر Issue ها در سنتری

خطا در متد toArray در نوتیفیکشن های لاول

علت قلمبه شدن کیک

4.936E3

مشکل این نیست که پول ندارم همه لباسایی که دوست دارم رو بخرم. مشکل اینجاست که حتی اگه همشون رو بخرم، ظرف زمانم اونقدر بزرگ نیست که بتونم همشون رو اونقد که دلم میخواد بپوشم.

4.935E3

چند بیتی شعر مهمانمان کنید دلمان باز شود..

4.934E3

تقریبا سه چهار سال پیش (شاید کمتر یا بیشتر!) یه نفر گفت چرا کامنت پست ها رو بستی؟ من: کدا رو دستکاری کردم باید بگردم ببینم چی شده. چند ماه پیش هم یه نفر گفت چرا پست ها تاریخ نداره؟ من: کدا رو دستکاری کردم باید بگردم ببینم چی شده.

انگار توی این وبلاگ زمان کشیدگی ای چیزی داره! 

4.933E3

بعد از کلیییییی فکر کردن برای اینکه یه اسمی برای دامین پیدا کنیم که هم معنا دار باشه هم com ش آزاد باشه هم قبل از ما سئو نشده باشه رسیدیم به درنابیت. بعد گفتیم خب حالا باید اسممون یه معنی داشته باشه. گوگل کردم درنا نماد چیست. این اومد.

چه تصادف معنادار و زیبایی. این یه داستان واقعی ضد اسکتباره!

ما چاره ای نداریم جز اینکه پناه ببریم به آغوش خدا