4.912E3

در آستانه 27 سالگی رویاهای کودکی ام کنار تو دانه دانه به وقوع میپیوندند.. 

4.911E3

دوازده هزار امضا پای نامه‌ی دعوت امام حسین به کوفه بود.

ماهایی که برای امام حسین سینه میزنیم شبیه اون امضا کننده های‌نامه نیستیم؟

4.910E3

90 درصد استارتاپ ها شکست میخورن

و هر کی منو میبینه بهم میگه: «خب یه استارتاپ راه بنداز»

مرد مومن یه نگاه به پشت سرت بنداز

4.4909E3

وبلاگ سفره‌ی دله.. 

4.907E3

صلاح کار کجا و من خراب کجا

4.906E3

شمر با ضربه سر حضرت رو جدا کرد.......

.

.

.

-› وا مصیبتا..

4.905E3

در مورد فشار روحی، خط کشی ها فرق میکنه. اگه فشار نیروی محرک قابل اندازه گیری باشه. با اندازه نیروی یکسان احتمالا سطح فشار متحمل هر فردی متفاوته. میخواستم بگم در مورد من، بار آخر اگه یک تن بر متر مربع نیرو وارد شده بود و فشار متحمل من به سطح C رسیده بود. این روزا با چهار تن بر متر مربع فشار متحملم به C رسیده.این یعنی قوی تر شدم.

4.904E3

پلای پشت سرمو خراب کن

4.903E3

چی شد؟ روی لوکالم پرزنت کردم. سطح رضایت خیلی بالا بود. پنج تا جون به جونام اضافه شد :)

4.902E3

پر هیجان ترین روز های زندگی کاریم رو میگذرونم
پروژه منظوره رو به کارفرما تحویل دادم. چند دقیقه بعد سر یه دپلوی کوچیک کد ها به هم میریزه و اصلی ترین فیچرش رو از دست میدم.  الان ساعت ۲ بامداده. هنوز مشکل حل نشده و فردا با مدیران کارخونه جلسه پرزنت محصلول دارم :)

4.901E3

عشق تو رو توی چنگال خودش میفشاره. تو لذت میبری و درد میکشی. لذتی که جای دیگه یافت نمیشه و دردی که مثالی نداره.

4.9E3

من دو تا انتخاب داشتم. اولی رو انتخاب کردم. دیدم خیلی ناراحت کننده است. بعد دومی رو انتخاب کردم. چی شد؟ باز هم ناراحت بودم. بیشتر از قبل. فهمیدم من فقط دو تا انتخاب ناراحت کننده دارم. الان توی نتیجه تصمیم دومم هستم. ناراحت و بی پناهم و وقتی تو نیستی من اینطوری میشم

4.899E3

و این روزا چطور میگذره؟ فشرده تر از همیشه. برنامه هام رو روی حالت بهینه تنظیم کردم. هفته دیگه داریم میریم که فاز اول رو به کارفرما تحویل بدیم. هیجان انگیزه و براش استرس دارم 

4.898E3

خب من فکر میکردم اون یه شروع بدون اشتباه و طوفانی بود. هر بخشی از نرم افزار رو سپرده بودم به متخصصش. بک، فرانت و مدیرمحصول. قیمتی که با کارفرما حساب کردیم؟ نصف قیمت بازار. چی شد؟ واضحه. پول کم آوردیم. فرانت یاد گرفتم 

این پروژه برام چه آورده ای داشت؟ یک دنیا تجربه. مقدار ناچیزی پول و یه مهارت دیگه. ویو جی اس

.

.

.

-› و آره عزیزم خیلی ساده بگم. من اشتباه کردم و آموختم.

4.897E3

دلت خیلی بزرگه که منو توش جا دادی

4.896E3

خدایا کمکمون کن زندگیمون جوری بگذره که وقتی داریم باهم میبینمش پیشت سربلند باشم

4.894E3

پنل پیامکی۵۰۰ تا اس ام اس رایگان داده

همراه او دو گیگ اینترنت 

اونوقت بانک ها فقط تبریک میگن

4.893E3

آره من ۱۰ ساله که بلاگرم 

.

.

.

.

-> [ذوق و دست و جیع و هورا]

4.892E3

الان ساعت ده  و ربعه و ۲۶ سال پیش توی این لحظه چند دقیقه ای میشه که به دنیا اومدم. احتمالا  توی یه تخت کوچیک توی بخش نوزادان دارم گریه میکنم، مامانم بیهوشه و دکتر داره شکمش رو بخیه میزنه.

4.891E3

آری شود

ولیک به خون جگر شود

.

.

.

-› گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

ما چاره ای نداریم جز اینکه پناه ببریم به آغوش خدا