5.233E3

نیمه بالایی سرم داره منفجر میشه، انگار ۱۰ کلیلو سنگریزه داغ داخلش گذاشتن. چشمام درد میکنه و سرم احساس ترکیدن داره.

.

.

.

.

› این قسمت: کارمند بخش دولتی

  • ۱۴۰۴/۰۴/۲۵ ۲۳:۵۰
5.232E3

شاید هم من اون جوجه رنگی مریضی باشم که خیلی باید برای بقا تلاش کنه

  • ۱۴۰۴/۰۴/۲۵ ۱۸:۵۴
5.231E3

امروز ز. بهم گفت تو هیچی بلد نیستی. باید بفرستمت یه جایی کار یاد بگیری. کارایی که تو کردی رو بچه های ۱۰، ۱۲ ساله هم میتونن انجام بدن.

.

.

.

.

› و خیلی غیر حرفه ای اشکم درومد :)

› اگه بچه های ۱۰، ۱۲ ساله هم بلدن، چرا ۲ ملیارد قیمت گذاری میشه؟

› انسان فاقد شعور!

  • ۱۴۰۴/۰۴/۲۳ ۲۲:۳۴
5.229E3

حالم چطوره؟ شرایط هیچ تغییری نکرده

ولی انگار یه قرصی خوردم و حالم خوب شده. 

شاید تاثیر دعاهای شما باشه. دستتون رو میبوسم

  • ۱۴۰۴/۰۴/۲۱ ۲۱:۰۳
5.228E3

خب. بالاخره باگ اینکه من از خشم خدا تصوری ندارم و روی محبتش خیلی حساب باز کردم درومد.

  • ۱۴۰۴/۰۴/۲۱ ۰۰:۰۴
5.227E3

من به آغوش تو محتاج تر از نان شبم..

.

.

.

.

› دعا کنید برام.. به تاثیر دعاهاتون امید دارم عزیزانم..

  • ۱۴۰۴/۰۴/۱۹ ۲۳:۰۸
5.226E3

 امشب یه ویدیو از یه جوان اهل غزه که سو تغذیه حاد داشت دیدم

و خاک بر سر من

  • ۱۴۰۴/۰۴/۱۳ ۰۱:۱۸
5.225E3

پهلوی رو خون های به جوش اومده بر اندازی کرد. این روز ها اسرائیل چه حمله کنه چه نکنه بازنده میدانِ افکار عمومی خواهد بود.

  • ۱۴۰۴/۰۴/۱۲ ۱۵:۴۵
5.224E3

راستش دلم نمیخواد به «هر که درین بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند» ایمان بیارم‌. اما محرمه و نزدیک عاشورا..

  • ۱۴۰۴/۰۴/۱۱ ۲۳:۳۱
5.223E3

امروز یکی از پر تنش ترین و پر چالش ترین روز های زندگیم بود و هنوزم تموم نشده

  • ۱۴۰۴/۰۴/۱۰ ۲۳:۴۰
5.222E3

میگع حیله های شیطون نقطه ضعف دارن، ضعیفن. خب خدای من. بهم بگو نقطه ضعفش کجاست؟ چرا من حس میکنم مثل بستنی دارم در مقابلش آب میشم؟

  • ۱۴۰۴/۰۴/۱۰ ۲۱:۴۴
5.221E3

میگه عشق برای خوبی هاست

بدی ها فقط میتونن هوس باشن

  • ۱۴۰۴/۰۴/۱۰ ۰۰:۲۳
5.22E3

میگن با هر کسی مثل خودش رفتار کن.

من کاملا مخالف اینم. معتقدم رفتار من شخصیتم شئوناتم وابسته به دیگران نیست. در عمل چی؟ شت دارم با الف مثل خودش رفتار میکنم. بهتر هم جواب داده.

  • ۱۴۰۴/۰۴/۰۹ ۲۳:۴۶
5.219E3

بغض راه گلوشو بسته: دلمو بشکونی گلایتو پیش خدا میبرم.

  • ۱۴۰۴/۰۴/۰۵ ۰۱:۱۸
5.218E3

رفتارم یه آدم جا افتاده زاهد متقیه و فکرم یه نوجوون سرکش. من این وسط مثل کسی میشم که شب ها مخدر مصرف میکنه و روز ها با نهایت دیسیپلین توی جامعه حاضر میشه. 

خوبم؟ نه گاهی. دلم میخواد از ماتریکس خارج شمو انتقام تمام خویش تن داری هامو بگیرم.

  • ۱۴۰۴/۰۴/۰۵ ۰۱:۱۵
5.214E3

زینب متولد هفتادو نهه. بعد از پسر اولش خیلی دختر میخواست. خدا بهش سه تا پسر داده. دیروز میگه فهمیدم چرا خدا بهم سه تا پسر داده. میگم چرا. میگه برای اینکه همشونو تقدیم اسلام کنم.

.

.

.

.

› اینا تربیت شده‌های مکتب خمینی هستن

  • ۱۴۰۴/۰۳/۳۱ ۱۲:۵۳
5.213E3

اون ورژن شیر زنی که بابا تربیت کرده، دختر روز های جنگه و ورژن ادایی احسان، دختر روز های بهاری ویلای رامسر

.

.

.

› این روز هارو ممنون بابا هستم

› نترسیدم؟ چرا. خیلی. و رو به جلو ادامه دادم

  • ۱۴۰۴/۰۳/۳۰ ۲۳:۵۶
5.212E3

هر کسی بدی هایی داره و من بدی های تو رو ترجیح میدم

.

.

.

› خدا اینجور موقع ها: بیا یه تست ادعا بریم

  • ۱۴۰۴/۰۳/۲۸ ۲۳:۱۷
5.21E3

خب زهرا، راه گریزی نیست. لااقل ازین شرایط برای تقویت ایمانمون استفاده کنیم.

  • ۱۴۰۴/۰۳/۲۸ ۰۷:۰۳
5.208E3

قسم به عدم تقارن دستات توی قنوت

  • ۱۴۰۴/۰۳/۲۶ ۱۰:۲۴
ما چاره ای نداریم جز اینکه پناه ببریم به آغوش خدا