روی جلیلی کراش زدم
تمام
- ۱۴۰۳/۰۴/۱۵ ۰۱:۳۳
قبلا پررنگ ترین نقش خدا رو توی جلوگیری از فروپاشیدگی توی روزای سخت زندگی میدیدم
الان میفهمم نقش مهمی هم توی شکوفایی روز ها و خلق بهترین زندگی ها داره...
.
.
.
> جلوی من یه تایم لپس فروپاشیدگی تا شکوفایی هر روز تکرار میشه
دلم میخواد در برابر گستاخی آدم هایی که باهاشون تعامل دارم مثل اژدها نعره بزنم.
اما فقط میتونم توی اتاق زیر پتو گریه کنم
دعاهای کمیل و عرفه مارو بد عادت کردن. هر قدم کوچیکی برای خدا برمیداریم. ابرو بالا میندازیم و میگیم: خدایا جبران کن برامون..
یادم نمیاد آخرین بار کی انقدر منتظر خبری بودم
چهارشنبه از فرط خوشحالی پریدم هوا و جیغ زدم.
از اون روز شاید ۲۰ بار جزئیاتش و کم و کیفش رو تصور کردم. وقتی بازار پی میخواست جلسه ست کنه انقدر خوشحال نبودم (در حالیکه بازار یکی از بهترین برند های کارفرمایی رو داره توی ایران) با اینکه میدونم نه برند کارفرمایی دارن. نه از نظر علمی خیلی قوی هستند
.
.
.
> خدایا قلبی که برای تو میتپه رو سربلند کن.
امروز قراره ۲ خبر مهم بهم بدن. اولی انتخابات بود که تقریبا وضعیتش معلوم شد. دومی ولی معلوم نیست. از صبح نشستم پای ظرف تخمه به انتظار.
خیلی ساده است. من توی بحران های زندگیم، جایی که واقعا نمیفهمم چیکار باید کنم.. چشمام رو میبندم و خودم رو توی آغوش پدرم رها میکنم. هر کاری که او بگه انجام میدم. هر راهی او بگه میرم. تو اسمش رو بزار تعصب من بهش میگم تکیه گاه. پناه. اطمینان. آرامش خاطر. من بهش میگم محبت. عشق. تو هر چی میخوای اسمش رو بزار.
فکرت اشتباهه و این چیزی رو در مورد من عوض نمیکنه. من بی نهایت با بودن او خوشحال و خوشبخت و راضی ام و زندگیم به بهترین نحو ممکن داره پیش میره
.
.
.
> درباره ی رهبرم
دلم میخواد به قالیباف بگم
حواست باشه آدمایی که جونشون رو برای رهبرشون میدن، دارن تو رو روی دستاشون بلند میکنن
از رهبرمون فاصله بگیری، ازت فاصله میگیریم
.
.
.
>و دخترت رو سفت بچسب
خب. من تفکر و شخصیت جلیلی رو دوست دارم
و مدیریت قالیباف رو ترجیح میدم برای کمک به کشورم.
حالا من:
مصاحبه دختر قالیباف ناشی از تدبیر خدا بوده یا یه تصادف معمولی تفسیر ناپذیر؟
.
.
.
.
-›اگه یه تکست خالی مینوشت «قضیه سیسمونی رو تکذیب میکنم» باور پذیر تر بود :/
دوران قبل از ازدواجم روی ارتباط با جنس مخالف واقعا سخت گیر بودم
نه به خاطر محدودیت خانوادگی و شرعی. به خاطر اینکه واقعا از این سناریو که عاشق یکی بشم و با کس دیگه ای ازدواج کنم متنفر و منزجر بودم. هم روح من خیلی آسیب میدید هم در حق همسرم نامردی بود.
.
.
> الان که چند سال از زندگی مشترکم میگذره واقعا به اینکه ده دوازده سال پیش چنین محکم و سختگیرانه روی قوانین و مرزهام پافشاری میکردم افتخار میکنم.
>البته محدودیت شرعی و خانوادگی بی تاثیر نبود. ولی اگه دلم میخواست هر دوش قابل دور زدن بود.
دیشب خواب دیدم ایلان ماسک از در پشت بوم اومده خونه ما و میخواد منو با پیشنهاد های فریبنده از پیش کسایی که دوست دارم و لازمه پیششون باشم ببره :))))
او میخواد به خانم ها احترام بزاره اما چیزی که اتفاق میافته توجه ناخواسته هست. مرز احترام و توجه ناخواسته خیلی باریکه. و اگه خم بشید به سمت بی احترامی، بهتر از «توجه ناخواسته» هست. مخصوصا اگه متاهل هستید
.
.
.
.
-› خانم ها پالس های توجه ناخواسته رو خوب دریافت میکنن. یا ناراحت میشن یا خوشحال و هر دوش به ضرر شماست
با اینکه هیچ ربطی به من ندارع ولی نسبت به اینکه خودمون ازون پهپاد ها نداشتیم احساس مسئولیت میکنم و ناراحتم!
بهم گفت احتمالا یه خیری بهت میرسه که از بابتش یه آسیبی میبینی. شاید الان داری اذیت میشی برای چیزی که فردای روشنی داره
خب دروغ چرا؟ برام این مهم نیست که سخته. برام این مهمه که غمگینم
روزای سختیه. خیلی سخت و فشرده. دارم برای رویاهام میجنگم؟ نه. من اونقدر به رویاهام اهمیت نمیدم. دارم برای چیزی که احساس میکنم من رو تعریف میکنه میجنگم. و گاهی خیلی خسته میشم...
خیلی حس بدیه یه ربات دائما پشت اسمت جان بزاره و صدات بزنه
استارتاپ های محترم لطفا به این نکته توی ارسال پیامک های پی در پی توجه داشته باشید