شما هم پشت شونه های مامان باباتون بال میبینید؟
- ۱۴۰۳/۰۸/۲۸ ۲۲:۲۴
من با استرس کلا زندگیم مختل میشه
اما احسان میتونه برای غروب فردا برنامه بریزه و سرشب بخوابه
.
.
.
› و من در حالیکه میخواستم ساعت ۴:۳۰ پاشم، هنوز خوابم نبرده
احسان! خیلی از نا آرومی ها بین بازو های تو حل میشه
و اگه خیلی زیاد بشه بین دستای خدا
.
.
.
.
› دلواپس اینم که بعد از این صعودِ سخت و ترسناکی که خدا قدم به قدمش دو تا دستاشو اطرافم حصار کرده
› یادم بره کجا بودم و چجوری اومدم بالا
الف عزیز
تو باهوشی. اما منم باهوشم. اینو نمیدونی و این به نفع منه. چون تو داری تکنیکی میزنی که من هفت خطش رو بلدم. من تماشا میکنم. تا از تلاشت خسته بشی و بی خیالش بشی.
در معلق ترین حالت ممکنیم. شغل من و همسرم و خونه و شهرمون روی هواست. قرآن رو باز کردم و نوشته بود: به من تکیه کن.
.
.
.
.
› دلواپس و دلنگران و دلمشغول نباش.
میگه فلان مشکلو دارم
میگم دعا کن و منتظر بمون
میگه پیشنهاد عملی بده
.
.
.
› چجوری کمکت کنم؟
حالا که در کلیسا بازه یه اعتراف دیگه هم بکنم
گاهی اوقات احساس میکنم خیلی میفهمم
.
.
.
› جیغ و فرار
داشتم به بچه ها میگفتم
من اگه لباسیو لازم نداشته باشم، خیلی هم خوشم بیاد، نمیخرم
و بعد لباس پوشیدم رفتنم مغازه پاپوش پولیشی که اصلا لازمش نداشتم رو خریدم.
.
.
.
› بعد مغزم: پاپوش لباس نیست.
اعتراف میکنم وقتی مردی از من خوشش میاد
من ناراضی و غمگین و دلواپس میشم
و کسی درونم شراب مینوشه و میخنده