+ برادر همشیره چی میشه؟
- همشیر
.
.
.
.
.
.
← سوتی های آدما رو دوست دارم.... شاید هم آدما رو با یا برای سوتی هاشون دوست دارم... شاید..
- ۱۳۹۴/۱۰/۰۱ ۰۳:۰۵
+ برادر همشیره چی میشه؟
- همشیر
.
.
.
.
.
.
← سوتی های آدما رو دوست دارم.... شاید هم آدما رو با یا برای سوتی هاشون دوست دارم... شاید..
قطعا یکی از آرزو هام اینه که شب ها
بدون دغدغه
بیدار بمونم.....
.
.
.
.
.
.
.
← :(
هنوز دارم روی اون قانون هر روز یک اشتباه تمرکز میکنم
.
.
.
.
.
.
.
←خیلی پایبند و مصمم داره ب حیاتش ادامه میده
← منم بیخیال نشستم هیچ کار نمیکنم
امروز بعد از مدتها دلگیر شدنمو به رو آوردم
.
.
.
.
.
.
.
← شناخت حاصل شد
← بهرتین آدمای اطراف ما کسایی هستن ک کمتر از همه سعی در کشف منو زندگیم دارن...
من به شدت دوری میکنم از کسایی ک ازطریق شهرتشون باهاشون مواجه میشم
.
.
.
.
.
.
← همین
یه قانون ظالمانه ای توسط کوتاه های من بر زندگی من روا داشته شده
ب اسم
"هر روز یک اشتباه"
یعنی اصلا یادم نمیاد اخیرا روزی وجود داشته باشه که بدون اشتباه گذشته باشه
.
.
.
.
.
.
← یکی از راههای اشتباه نکردن دور سازی زمینه هاشه
← سخته ولی نتیجه ی خوب آخرش مهمه
← خدا توی قرآن میگه ما انسان رو در رنج آفریدیم
← من ترجیح میدم سهم رنج من این باشه :)
"هر دو راه را به اون نشان دادیم"
"ولی نخواست از گردنه بالا برود" ( فک کنم مثلا گردنه های سخت زندگی....)
"و تو چه چیز میدانی ک گردنه چیست؟"
"بنده ای را آزاد کردن"
"یا در روز گرسنگی طعام دادن"
میگه در روز گرسنگی طعام دادن
نمیگه در روز سیری طعام دادن
میگه هنر اینه ک گرسنت باشه و ببخشی
میگه چراغی ک ب خانه رواس ب مسجد حرام نیست
حضرت علی سه تا نون داشت، سه تاشو میداد به سائل
نمیگفت چراغی ک ب خانه رواس ب مسجد حرام است
نمیگفت
.
.
.
.
.
.
.
.
← با ضرب المثلا میونه ی خوبی ندارم
← از واژه ی فقیر هم خوشم نمیاد
← نمیدونم چرا
← منبعش سوره ی بلد
اینکه هی میام ی چیزی بنویسم یادم میره
خر است.
.
.
.
.
.
.
← اینکه من دلداری دادن بلد نیستم خرتر است
← خود خرتر :|
مهم تر از پیروز شدن
پیروز موندنه
.
.
.
.
.
.
← مهم تر از عمل کردن،پای عمل مونده
← زیر عمل دووم اوردنم خوبه :(
ما یا شاید من
زیاد ناراحت نمیشم
مگر اینکه مرتکب اشتباه بزرگی شده باشم
.
.
.
.
.
← :(
← :(((((((
از وقتی تصمیم گرفتم شبا زود بخوابم
اون آرامش شب و سکوتش
تبدیل شده به وحشت
.
.
.
.
+ ساعت چهار صبح و من شب بدی ساختم
+ شب خیلی بدی
o_O
یعنی این حسِ سیرِ نزولیِ نمودارِ زیباییِ کافه هایِ این وبلاگ، بر اساسِ گذرِ شماره،تا 251 تنها ب دلیلِ القایِ حسِ خوبِ عددِ مضربِ صد، ادامه خواهد داشت؟؟؟؟!!!!
یعنی واقعا اتو این هیری ویری چی میگه این؟؟؟
فازش چیه؟؟؟
.
.
.
.
.
.
← حس بی معنیه بی منطق مسخره ی بی نمک :|
باس ب خودمون سخت بگیریم
تا بتونیم راحت زندگی کنیم
.
.
.
.
.
← اینو ی بار دیگه گفته بودم ب گمونم
← من آرامش وجدان روح و قلب رو ترجیح میدم
تغییر زیادی توی ظاهر وبلاگ ایجاد نشد
اما من زیاد وقت گذاشتم
و این باعث میشه وبلاگو دوست تر داشته باشم
و من اینو نمیخوام
.
.
.
.
.
.
← دوستای خوب، خیلی خوبن
← براتون آرزوشون میکنم
یه مدت نسبتا طوالانی هست ک لذت بخش ترین لحظات زندگیم سکوت و سیاهی آخر شبه
ی مدت نسبتا کوتاهی هست که تصمیم گرفتم شبا زودتر بخوابم
.
.
.
.
.
.
← و این دومین تصمیم دردناکه من خواهد بود
← مهم نی.. انجامش میدم
بهترین دوستای من
کسیایی هستن که بین منو اونا
واژه هایی مث عزیزم و گلم و عشقم و نازم و غیره و ذلک.... کمتر از بقیه و خیلی کمتر از بقیه ردو بدل میشه
.
.
.
.
.
← اصلا خوشم نمیاد ازین واژه ها
← این پست رو صرفا به خاطر اسمش دوست دارم
← شاید چون 200 عدد رند و دوست داشتنیی هست
← شاید هم برای القای حسی ک انگار هر صد سال ی بار ب این اعداد برمیخورم :|
چه استراحت خوبیست در جوار خودم
خودم برای خودم با خودم در کنار خودم
.
.
-› احسان افشاری
← =! ->
اگه این خلاصه ی خاطره ای باشه ک نشد بنویسم
.
.
.
.
.
← نتیجش اینه که تو روی کسایی ک حرف حساب دارید باهاشون.... خیلی نخندید...پرو میشن :|
اصلا نمیشه من ی روز مث آدم زندگی کنم
یه روزم حواسم ب کارام هس
ی چیزی باس بیاد خرابش کنه
.
.
.
.
.
.
← عذاب جدان :((
امروز برای اولین بار
از تلاش دست کشیدم
کار اشتباهی کردم
اگه ادامه میدادم قطعا موفق میشدم
.
.
.
.
.
.
← احتمالا نا امیدی نبوده... خستگی بوده :(