ب من بیشتر ازین وبلاگ نیومده
.
.
.
.
.
.
← حال اینستاگرمیاو ندارم
← باس خودم نباشم
- ۱۳۹۴/۰۹/۲۱ ۰۰:۳۲
ب من بیشتر ازین وبلاگ نیومده
.
.
.
.
.
.
← حال اینستاگرمیاو ندارم
← باس خودم نباشم
دیگه حوصله ی فکر کردن رو ندارم
:(
.
.
.
.
.
← اون سرگرم کنه..... منتهی میشه ب عذاب وحدان
← :(
یعنی مساله ای میتونه برای من ناراحت کننده تر از عدم موفقیت در حل ی مساله باشه
یعنی میتونه؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
← دااااااااغوووونم
مرد: چرا خانوما تو هر کاری کمتر از مردا موفقن؟
خانوم: چون خانوما خودشون زن ندارن ک توی کارها کمکشون کنه
.
.
.
.
.
.
← راس میگه
ایشون کلا اربعین کربلان
مگر اینکه خلافش ثابت شه
.
.
.
.
.
← اینو امرو یکی گف
← "ایشون"قبل ازینکه مورد شناخته شدن قرار بگیرن مورد دوست داشته شدن قرار گرفتن :)
← تصمیمی بر مورد شناخته شدن قرار گرفتن نیست :|
آدم ها با دیگران وارد ارتباط میشوند
چون نیاز دارن که دیگران با اونا وارد ارتباط بشن :|
.
.
.
.
.
← ب جان خودم
← لپتابو ک نمیشه خفه کرد، من هنوز تو فاز خویشتن داریم
← انشاءالله نصرتهای خدا میرسه... :)
← بماند
میدونم چجوری میتونم وارد عمل شم
.
.
.
.
.
.
← هنوز ندیدم کسیو ک منو درسرمون بشناسه
← خوبه :)
بهترین آدما اطراف من کسایی هستن که نمیخوام مراعاتشونو کنم
اینو بگم شاید ناراحت شه
اینو نگم شاید ناراحت شه
اینجوری اظهار کنم شاید توقع داشته باشه
اینجوری اظهار کنم شاید توقع نداشته باشه
بهترین آدمای اطراف من کم توقع ترین ها هستن.....
.
.
.
.
.
.
.
← من اگه بخوام خود خودم باشم
← ی موجود ظاهرا بی احساس خسته ی مغرور ازآب در میام
← کاش میشد خود خودم باشم
← خسته بی احساس....مغرور
هیچ چیط نمیتونه به اندازه ی به نتیجه نرسیدن واس حل کردن ی مساله ی ریاضی یا ریاضی مانندی
منو ناراحت کنه
.
.
.
.
.
← هیچکس نمیتونه حدس بزنه که من چقدر ناراحتم....
← :((((((((((((((((((((((((((((((((
حدود 8 ساعت رو یک برنامه وقت گذاشتم
هنو درست نشده
.
.
.
.
.
.
.
← میگفت دو ساعت
← :|
← تازه منم میگفتم او..... دو ساعت؟؟؟؟؟
توی کتاب شهید مطهری نوشته بود یکی از علل تمایل به ریاضت و لذت گریزی
انتقام
در پاسخ ب شکست های بزرگ روحیه.....
.
.
.
.
.
.
.
← ممکنه همچینی چیزی باشه؟
بعد از اون تجربه ی نچندان خوشایند .....بلکه بدآیند :/
علی رغم علاقه و میل و لذتی ک فیلم دیدن داره
مخصوصا سبکای مورد علاقم
من دیگه فیلم ندیدم
.
.
.
.
.
.
← نمیزارم اون اتفاق تکرار شه
یادم نمیاد سو استفاده ای شده باشه
این ترس زیاد و فوق العاده عجیب و محکم
برای چیه؟
این استقامت توی ابراز محبت
برای چیه؟؟
برای چیه؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
← این استقامتی ک اینقدر تمایز ایجاد کرده برای چیه؟؟؟
یعنی دوست دارم برم یه جای کوه مانندی فقط داد بزنم
جیغ بکشم
مشت بزنم به برفا
هوار بکشم
.
.
.
.
.
← دوست دارم عصبانیتمو تخلیه کنم
← یه جایی ک هیچکس صدامو نشنوه
و من
تنها
صدای ضربان نبض واژه ها هستم
تا تنها زنده مانند
برای بردن نام تو
برای ویرانی من....
نتیجه ی این که تا چهار صبح بیدار میمونم
اینه که سر کلاس استاد سوال میپرسه و من دو تا جواب ضایه میدم و استاد به اندازه ۱۸۰ درجه عقب جلو میشه از خنده و من بهم برمیخوره مثلا ک چرا ب جوابای من میخندید!!!!
.
.
.
.
.
+ جوابا خیلی هم ضایع نبود
+ اما انگار انتظار نداش
+چرا نداش؟
- الکی