5.044E3

توی این مصاحبه که رفتم

اول ازم پرسیدن موسیقی دوست داری؟ که گفتم اره

گفتن اونور ابی گوش میدی؟ گفتم اره

چند تا سوال احکام پرسیدن که نصفه نیمه جواب دادم

و در مورد سیاست که تقریبا چیز خاصی نداشتم بگم!

.

.

.

.

› سوالاشون مثل سوالای کتاب دینی بود

› وگرنه انقدرم فاصله ندارم :)

  • ۱۴۰۳/۰۶/۲۱ ۲۲:۴۱
5.043E3

آره زهرا، خدا جای خودشو توی زندگیت خالی میزاره

  • ۱۴۰۳/۰۶/۲۱ ۰۰:۲۵
5.041E3

مهر این شرکت توی دلم افتاده

امروز با یکی از وزارت‌ها مصاحبه داشتم. دارم فکر میکنم چه پیشنهادی ارزشش بیشتر از اینجاست؟

  • ۱۴۰۳/۰۶/۲۰ ۱۴:۱۸
5.04E3

قلبا دلم میخواد این دین و آیینی که بهش ایمان دارم رو به تمام جهان معرفی کنم

و برای کسایی که از وجود همچین چیزایی خبر ندارن غمگینم و حسرت میخورم..

اما چه کنم که زبان قاصر است و فهم کوتاه و مجال اندک

.

.

.

.

› گقتن اینا هنر میخواد، که من ندارم

› و فقط میتونم توصیف کنم

  • ۱۴۰۳/۰۶/۲۰ ۱۱:۴۴
5.038E3

دیالوگ یه فیلمی بود میگفت:

اگه از قلبت محافظت کنی از درد و رنج زیادی جلوگیری کردی

ولی آخرش میفهمی که اصلا زندگی نکردی

.

.

.

.

-› خیلی تاثیر گذاره ولی اینطور نیست

  • ۱۴۰۳/۰۶/۱۹ ۱۳:۳۹
5.036E3

یه مدیر پروداکتی که یه پروداکت اصولی طراحی نمیکنه، باعث میشه برنامه نویس وسط کد نویسی گریش بگیره!

.

.

.

.

› توی ایران (خارج از کشور رو اطلاع ندارم) تقریبا ۸۰ درصد محصولات نرم افزاری اصول پروداکتی و کد نویسی تمیز رو حتی در سطح قابل قبول هم ندارن. 

› اما قابل جبرانه اگه مدیرت بدونه و بخواد بهتر بشه و غیر قابل تحمله اگه مدیرت اصلا نفهمه که شرایط چطوریه

  • ۱۴۰۳/۰۶/۱۸ ۱۰:۴۰
5.0304E3

این تاریخ و ساعتی که گذاشتم، حالا تاریخش خیلی مهم نیست ولی ساعتش خیلی دیتا داره

مثلا عجیبه که الان ساعت ۳:۳۰ نیمه شبه و من اینجا هستم. در حالیکه فردا هم شنبه است. نه؟ 

  • ۱۴۰۳/۰۶/۱۷ ۰۳:۲۴
5.034E3

عمیقا و قلبا دلم میخواد این شرکتی که توش کار میکنم رو به سمت لبه‌ی تکنولوژی هُل بدم. چه ابزاری دارم؟ اندک دانشی و دامانِ خدا

  • ۱۴۰۳/۰۶/۱۴ ۰۰:۱۷
5.032E3

امروز به تمرین خوانش دو بیتی «آن کس که تو را شناخت جان را چه کند» گذشت

  • ۱۴۰۳/۰۶/۱۲ ۰۱:۲۵
5.031E3

تا حالا احساس کردید تمام وجود و هستیتون رو مدیون کسی هستید؟

حسِ تملکِ اطمینان بخش و دلچسبیه

مثل حس تملک به معشوق. دل خواه

.

.

.

.

› شاید هم یه سندرم معمولی باشه

› درین صورت از سندرم معمولی ممنونم

  • ۱۴۰۳/۰۶/۰۹ ۰۲:۰۸
5.03E3

اومده بودم تو رو پیدا کنم

تا چشم کار میکنه هوس و فریبه اینجا

رنگارنگ و پر طمطراق

  • ۱۴۰۳/۰۶/۰۹ ۰۱:۴۱
5.029E3

من با عشق زیبا ترم. نمیدونم بقیه زنان و مردان چطور. اما من با عشق میدرخشم. میسوزم. شعله میکشم. خاموش میشم و دوباره زنده میشم..

و فکر میکنم این آخرین چیزی باشه که از زندگی میخوام

.

.

.

.

› امروز رهبرم چقدر زیباتر بود

  • ۱۴۰۳/۰۶/۰۶ ۲۲:۵۵
5.028E3

وقتی قلبم میشکنه و تو توضیح میدی

خیلی خوبه. قانع میشم. مغزم قبول میکنه. ذهنم آروم میشه

ولی اینا همه توی سر اتفاق میافتن

قلبمو چیکار کنیم؟

  • ۱۴۰۳/۰۶/۰۳ ۰۴:۰۹
5.027E3

ولی نمیدونم خدا چجوری قراره منو سربلند کنه. با وجود نقطه ضعف های شکننده و بزرگ و فراگیری که دارم..

.

.

.

.

.

› وقتی ۱۵ سالم بود، هرگز فکر نمیکردم این ضعف ها تا دهه ها همراهم باشن

› شما با ضعف هاتون چیکار میکنید؟

  • ۱۴۰۳/۰۵/۲۷ ۰۲:۱۶
5.026E3

همش به نفع خودمه

اما بازم تو برام جبران کن..

  • ۱۴۰۳/۰۵/۲۵ ۱۵:۱۷
5.024E3

به ص. آیدی بلم رو دادم

به ح. لینکدینم رو

.

.

.

› دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم

  • ۱۴۰۳/۰۵/۲۱ ۲۲:۵۱
5.022E3

خدا داره منو توی بازار گناه فروشی های فریبنده و ارزون قیمت میچرخونه

یکی از یکی جذاب تر، دم دست تر و قبیح تر

.

.

.

.

› وضعیتم؟ در آستانه فروپاشی

  • ۱۴۰۳/۰۵/۲۰ ۲۳:۳۹
5.02E3

شما تا حالا روحانی‌ای رو دیدین که توی خونه با خانومش تانگو برقصه؟

.

.

.

.

› من دیدم

  • ۱۴۰۳/۰۵/۱۹ ۲۰:۳۷
5.018E3

یه کسی توی زندگیم هست که واقعا ازش بدم میاد. از نگاه من خودخواهه. آدما رو مسخره میکنه. بی ادبه دروغ میگه غیبت میکنه قضاوت میکنه بخیله فضوله. بقیه رو تیغ میزنه و به کارش افتخار میکنه. نظراتش رو تحمیل میکنه. متوقعه. زودرنجه و به شدت پر حرفه

شاید برای بقیه اینطور نباشه. شاید خدا دوسش داشته باشه.

.

.

.

› ولی من باید تحملش کنم و باید با بودنش زندگی کنم

› چجوری؟ خودمم نمیدونم 

  • ۱۴۰۳/۰۵/۱۸ ۱۵:۳۶
5.015E3

توی نمای گوشی 

این بالا خونده میشه: «نظرات شما درباره من»

چقد خودشیفته!

  • ۱۴۰۳/۰۵/۱۶ ۰۳:۱۹
ما چاره ای نداریم جز اینکه پناه ببریم به آغوش خدا